عبارات عامیانه ضروری در زبان المانی با ترجمه فارسی
مقدمه
آشنایی با عبارات عامیانه در هر زبانی میتواند به فرد کمک کند تا به شکل طبیعیتر و مؤثرتری با گویشوران آن زبان ارتباط برقرار کند. زبان آلمانی نیز دارای تعداد زیادی از عبارات عامیانه است که در مکالمات روزمره به کار میروند و دانستن آنها میتواند تفاوت بزرگی در فهم و توانایی برقراری ارتباط ایجاد کند. در این مقاله به بررسی تعدادی از عبارات عامیانه ضروری در زبان آلمانی میپردازیم.
۱. “Alles klar?” – آیا همه چیز روشن است؟
این عبارت معمولاً برای پرسیدن این که آیا همه چیز خوب و روشن است استفاده میشود. میتوان آن را معادل “همه چی خوبه؟” در فارسی دانست.
مثال: “Wir treffen uns um 8 Uhr, alles klar?” (ما ساعت ۸ ملاقات میکنیم، همه چیز روشن است؟)
۲. “Auf keinen Fall!” – به هیچ وجه!
این عبارت برای تأکید بر نفی کامل یا رد چیزی استفاده میشود.
مثال: “Kommst du heute Abend zur Party?” – “Auf keinen Fall!” (امشب به مهمانی میآیی؟ – به هیچ وجه!)
۳. “Na ja” – خب
این عبارت نوعی مکث و تفکر را نشان میدهد و در مواقعی که فرد میخواهد حرف خود را مرتب کند، به کار میرود.
مثال: “Wie war dein Tag?” – “Na ja, es war okay.” (روزت چطور بود؟ – خب، خوب بود.)
۴. “Bock haben” – تمایل داشتن
این عبارت به معنای داشتن تمایل یا اشتیاق برای انجام کاری است.
مثال: “Hast du Bock auf ein Eis?” (تمایل داری یک بستنی بخوریم؟)
۵. “Quatsch!” – چرندیات!
این عبارت زمانی استفاده میشود که چیزی بسیار غیرممکن یا غیرمنطقی به نظر میرسد.
مثال: “Ich habe gehört, dass du 10 Kilometer in 30 Minuten gelaufen bist.” – “Quatsch!” (شنیدم که تو ۱۰ کیلومتر را در ۳۰ دقیقه دویدی. – چرندیات!)
۶. “Lass uns loslegen” – بیایید شروع کنیم
این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد آماده شروع یک کار یا فعالیت است.
مثال: “Sind alle bereit? Lass uns loslegen!” (همه آمادهاند؟ بیایید شروع کنیم!)
۷. “Echt?” – واقعاً؟
این عبارت برای نشان دادن تعجب یا تأیید چیزی استفاده میشود.
مثال: “Ich habe gestern einen Promi gesehen.” – “Echt?” (دیروز یک سلبریتی دیدم. – واقعاً؟)
۸. “Hau ab!” – برو گمشو!
این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد بخواهد کسی را از خود دور کند. معادل مودبانهتر آن “Bitte gehen Sie” است.
مثال: “Hör auf, mich zu nerven und hau ab!” (بس کن که مرا اذیت کنی و برو گمشو!)
۹. “Keine Ahnung” – نمیدانم
این عبارت برای بیان عدم آگاهی یا اطلاعات نسبت به موضوعی استفاده میشود.
مثال: “Weißt du, wo der Schlüssel ist?” – “Keine Ahnung.” (میدانی کلید کجاست؟ – نمیدانم.)
۱۰. “Mach’s gut” – مراقب خودت باش
این عبارت برای خداحافظی و آرزوی خوب برای فردی استفاده میشود.
مثال: “Ich muss jetzt gehen. Mach’s gut!” (باید الان بروم. مراقب خودت باش!)
۱۱. “Bis später” – بعداً میبینمت
این عبارت زمانی استفاده میشود که میخواهید بگویید که در آیندهای نزدیک دوباره ملاقات خواهید کرد.
مثال: “Ich gehe jetzt. Bis später!” (من الان میروم. بعداً میبینمت!)
۱۲. “Krass!” – خیلی باحال!
این عبارت برای نشان دادن تعجب یا تحسین نسبت به چیزی بسیار فوقالعاده استفاده میشود.
مثال: “Ich habe einen neuen Job bekommen.” – “Krass!” (یک کار جدید پیدا کردهام. – خیلی باحال!)
۱۳. “Ich bin fix und fertig” – من کاملاً خستهام
این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد به شدت خسته باشد.
مثال: “Nach dem langen Arbeitstag bin ich fix und fertig.” (بعد از یک روز طولانی کاری کاملاً خستهام.)
۱۴. “Jemandem auf den Keks gehen” – کسی را اذیت کردن
این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی باعث اذیت و آزار دیگری شود.
مثال: “Er geht mir auf den Keks mit seinen ständigen Fragen.” (او با سوالات مداومش مرا اذیت میکند.)
۱۵. “Etwas auf dem Schirm haben” – چیزی را در نظر داشتن
این عبارت برای اشاره به در نظر داشتن یا توجه به چیزی استفاده میشود.
مثال: “Hast du das Projekt noch auf dem Schirm?” (آیا هنوز پروژه را در نظر داری؟)
۱۶. “Daumen drücken” – آرزوی موفقیت کردن
این عبارت به معنای آرزوی موفقیت کردن برای کسی است و معادل “انگشتها را برایت میبندم” در فارسی است.
مثال: “Ich habe morgen eine Prüfung. Drück mir die Daumen!” (فردا امتحان دارم. برایم آرزوی موفقیت کن!)
۱۷. “Auf die Palme bringen” – کسی را عصبانی کردن
این عبارت زمانی استفاده میشود که فردی باعث عصبانیت شدید دیگری شود.
مثال: “Sein Verhalten bringt mich auf die Palme!” (رفتارش مرا به شدت عصبانی میکند!)
۱۸. “Eine Extrawurst verlangen” – درخواست رفتار ویژه داشتن
این عبارت برای زمانی به کار میرود که فردی درخواست رفتار ویژه یا استثنایی دارد.
مثال: “Er verlangt immer eine Extrawurst.” (او همیشه درخواست رفتار ویژه دارد.)
۱۹. “Tomaten auf den Augen haben” – چیزی را ندیدن
این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی متوجه چیزی واضح و آشکار نمیشود.
مثال: “Hast du Tomaten auf den Augen? Der Schlüssel liegt doch hier!” (آیا چیزی نمیبینی؟ کلید اینجا است!)
۲۰. “Unter einer Decke stecken” – با همدستی کردن
این عبارت زمانی استفاده میشود که دو یا چند نفر با هم در حال انجام کاری به صورت مخفیانه هستند.
مثال: “Die beiden stecken doch unter einer Decke.” (این دو نفر با همدستی میکنند.)
۲۱. “Den Nagel auf den Kopf treffen” – درست گفتن
این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد چیزی را به درستی و دقیقاً بیان میکند.
مثال: “Mit deiner Aussage hast du den Nagel auf den Kopf getroffen.” (با حرفت دقیقاً به هدف زدی.)
۲۲. “Einen Kater haben” – خماری داشتن
این عبارت برای توصیف حال بد پس از نوشیدن الکل زیاد به کار میرود.
مثال: “Nach der Party habe ich einen schrecklichen Kater.” (بعد از مهمانی خماری شدیدی دارم.)
۲۳. “Das ist der Hammer!” – این فوقالعاده است!
این عبارت برای توصیف چیزی بسیار شگفتانگیز یا باور نکردنی استفاده میشود.
مثال: “Die Aussicht von hier oben ist der Hammer!” (منظره از اینجا فوقالعاده است!)
۲۴. “Im Eimer sein” – خراب یا تمام شده بودن
این عبارت زمانی استفاده میشود که چیزی خراب یا غیرقابل استفاده شده است.
مثال: “Mein Computer ist im Eimer.” (کامپیوترم خراب شده است.)
۲۵. “Jemandem die Daumen drücken” – برای کسی آرزوی موفقیت کردن
این عبارت معادل عبارت “Daumen drücken” است و برای آرزوی موفقیت برای دیگران استفاده میشود.
مثال: “Ich drücke dir die Daumen für dein Vorstellungsgespräch.” (برای مصاحبه شغلیت آرزوی موفقیت میکنم.)
۲۶. “Aus der Reihe tanzen” – متفاوت رفتار کردن
این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی برخلاف انتظارات یا قواعد رفتار میکند.
مثال: “Er tanzt immer aus der Reihe.” (او همیشه متفاوت رفتار میکند.)
۲۷. “Kopf hoch!” – سر بالا! (دلگرمی دادن)
این عبارت برای دلگرمی دادن به کسی که ناراحت یا ناامید است استفاده میشود.
مثال: “Kopf hoch! Alles wird gut.” (سر بالا! همه چیز درست میشود.)
۲۸. “Etwas durch die Blume sagen” – به طور غیرمستقیم چیزی گفتن
این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی چیزی را به طور غیرمستقیم و با احتیاط بیان میکند.
مثال: “Sie hat es mir durch die Blume gesagt, dass sie nicht interessiert ist.” (او به طور غیرمستقیم به من گفت که علاقهای ندارد.)
۲۹. “Schwein haben” – شانس آوردن
این عبارت به معنای داشتن شانس یا بخت خوب است.
مثال: “Ich habe mein Portemonnaie im Bus vergessen, aber es wurde gefunden. Da habe ich echt Schwein gehabt.” (کیف پولم را در اتوبوس فراموش کردم، اما پیدا شد. واقعاً شانس آوردم.)
۳۰. “Auf Wolke sieben sein” – در اوج خوشحالی بودن
این عبارت برای توصیف حالتی از خوشحالی و سرور بسیار زیاد استفاده میشود.
مثال: “Seitdem er die Prüfung bestanden hat, ist er auf Wolke sieben.” (از وقتی که امتحان را قبول شده، در اوج خوشحالی است.)
نتیجهگیری
آشنایی با عبارات عامیانه زبان آلمانی نه تنها به زبانآموزان کمک میکند تا طبیعیتر و روانتر صحبت کنند، بلکه فهم بهتر و عمیقتری از فرهنگ و طرز فکر گویشوران آلمانی به دست آورند. این عبارات نشاندهنده جنبههای مختلفی از زندگی روزمره و اجتماعی مردم آلمان هستند و میتوانند در برقراری ارتباط مؤثرتر و صمیمیتر نقش مهمی ایفا کنند. با یادگیری و استفاده از این عبارات، میتوانید مهارتهای زبانی خود را بهبود بخشید و از ارتباطات خود بیشتر لذت ببرید.